باز هم یک مامان گرفتار وشرمنده
تیارا جونم بازم اومدم بگم که شرمنده ام این روزها بازم گرفتار کارهای شرکت بودم آخه همکارم (خاله صفورا) دوباره بارداره و باید کارهای اونم انجام بدم چون تا یک هفته استراحت مطلق بود .اشکال نداره انشاءاله این دفعه نی نیش سالم به دنیا بیاد و دلش شاد بشه .انشاءالهههههههه خیلی عکس ازت توی دوربین دارم اما فعلا چند تاشو اینجا میذارم تا بقیه رابعدا توی پستهای بعدی . راستی خیلی دلم میخواد بیام از شیرین زبونیات و کارهای بامزه ات بگم که چقدر شیرین زبون شدی .همه چی میگی هزار ماشاءاله زبون خیلی خوبه و چند تا شعر هم بلدی مثل آقا پلیس و پاییز ویه توپ دارم ،ماه در میاد ،خورشید خانم و..... در ضمن به همه خانومها همچنان میگی خاله وبه همه آقایون عمو حتی فروشند...